نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





کلامی که از دل برآید...

سلام دوستان این  یکی از شعرهای خودمه راستش نمی خواستم شعرهام را تو وبلاگم بزنم اما حالا که اصرار دارید فقط یه دو بیتی

((زبانت را غلافش کن به زیر سم دندانت            که آن افعی بی پروا زند نیشی به یارانت 

برآن زخم جگر سوزش دوا نبود طبیبی را           چرا با لحظه ای غفلت برنجانی حبیبی را؟))

                                                                                                            ( نی )  

              چه کنیم خراب رفیقیم اینم یه دوبیتی دیگه

((ای ساز  نسازی که به هر ساز بسازی تو نسازی    سازی چه بسازم که به سازش تو بسازی))

      (( گر ساز بسازی تو به هر ساز نسازی            هفت دور به امر سخن خویش بسازی))

                                                                                                              (نی)


[+] نوشته شده توسط رسول در 11:1 | |







سخنان آموزنده از بزرگان تاریخ

زحمت بکش رو ادامه مطالب کلیک کن


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رسول در 20:50 | |







خودسازی

تعريف خودسازي

«خودسازي» به معناي شناخت معارف، ايجاد ملكات و انجام افعالي است كه كمالِ شناخته شده براي «خود» را پديد مي‎آورند.
درك ما از خودسازي، وابستگي كامل به شناخت ما از ماهيتِ «خود» و كمال مطلوب آن دارد؛ پس خودشناسي مقدمه اجتناب ناپذير خودسازي است. «خود» آن چنان كه با كمك درون بيني شناخته شد، موجودي است با مجموعه اي از تواناييها و گرايشها كه كمال آن قرب خداوند است. اين كمال از طريق اصلاح روابط مختلف انسان به دست مي آيد. بنابراين، خودسازي مجموعه اعمالي است كه براي اصلاح روابط خود انجام مي دهيم تا به قرب خداوند نايل شويم. دسته اي از اين اعمال، كسب شناختهاي ضروري براي تقرب به خداوند است و دسته اي ديگر، عمل به وظايف اخلاقي و تكاليف شرعي است. در اين قسمت، مراحل و روشهاي عام خودسازي را مطرح خواهيم كرد.
 

اهميت خودسازي
 

اهميت خودسازي امري واضح است، زيرا غايت خودسازي، نجات از هلاكت و توفيق به قرب خداوند است. هر انسان خردمندي كه به خداوند و جهان آخرت اعتقاد دارد و رستگاري انسان را به درستي عقايد و نيكي اعمال و ملكات او مي داند، حكم مي كند كه تلاش براي رستگاري، يگانه كاري است كه شايسته است همه زندگي وقف آن شود. نجات از عذاب آخرت، جز با خودسازي و تسلط بر خويشتن امكانپذير نيست. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند:
من ملك نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهي و اذا غضب حرّم الله جسده علي النار؛[1]
كسي كه چون نفسش روي مي آورد و چون مي گريزد و چون شهوت مي يابد و چون خشم مي گيرد مالك آن است، )و بر آن تسلط دارد( خداوند بدن او را بر آتش حرام مي كند.
چيرگي بر نفس كار آساني نيست. بايد با نفس چون دشمن مجاهده كرد:
و اجعَلْ نَفْسَكَ عَدُوّاً تُجاهِدُه؛[2]
نفست را چون دشمني شمار كه با آن جنگ مي كني.
نفس، دشمن ترين دشمنان است، پس بايد هوشيار و آماده در برابرش ايستاد: «اَعْدي عَدُوِّّكَ نَفْسُكَ الَّتي بَينَ جَنْبَيْكَ»[3] نفس دشمن بزرگ انسان است، زيرا فريب بزرگترين دشمن و زيرك ترين دشمن را خورده است. او همنشين و عامل شيطان و دشمن خانگي ماست:
اُوصيكُم بِتَقْوَي اللهِ الَّذي اَعْذَر بما أَنْذَر وَ احْتَجَّ بِما نَهَجَ و حَذَّرَكُم عَدُوّاً نَفَذَ في الصُّدُورِ خَفِيّاً و نَفَثَ في الاذان نَجيّاً فَاَضَلّ و أَرْدي، وَ وَعَدَ فَمَنّي، وَ زَيَّنَ سَيِئاتِ الْجَرائِمِ وَ هَوَّنَ مُوبِقاتِ الْعَظائِمِ، حَتّي اِذا اسْتَدْرَجَ قَرينَتَهُ وَ اسْتَغْلَقَ رَهينَتَهُ أَنْكَرَ ما زَيَّنَ وَ اسْتَعْظَمَ ما هَوَّنَ وَ حَذَّرَ ما امَّن؛[4]
شما را به تقواي الهي توصيه مي كنم، كه با بيمهايي كه داده جاي عذري نگذارده و با راهي كه پيش پا نهاده حجت را تمام كرده و شما را از دشمني بيم داد كه پنهاني در سينه ها راه يافته، و رازگويان در گوشها مي دمد تا آدمي را گمراه كند و تباه سازد و وعده دهد و او را به دام هوس اندازد. زشتي گناهان را در ديده او بيارايد و گناهان بزرگ را كوچك نمايد (نشان دهد)؛ هنگامي كه همنشين خود را فريب داد (نفس انسان را فريب داد) و راه گريز را بر او بست، ناگاه آنچه را آراسته بود منكر شد و آنچه را كوچك نموده بود بزرگ داشت و از انجام آنچه ايمني داده بود بر حذر داشت.
بي جهت نيست كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ جهاد نفس را جهاداكبر خوانده و فاتحان نبرد نظامي را به نبرد بزرگ با نفس فراخوانده است.
 

زمان خودسازي
 

خودسازي به عنوان يك فريضه عقلي در همه ادوار زندگي واجب است و در هيچ لحظه اي از عمر نبايد آن را ترك گفت؛ زيرا وعيد پروردگار وحشتناك و وعده هاي نعيم او بسيار بزرگ است. سهولت خودسازي، در همه دورانهاي زندگي به يك اندازه نيست. كسي كه دوران جواني را سپري كرده و در ميانسالي به گناهِ غفلت خو كرده، به دشواري مي تواند كام خود را از لذات حرام محروم سازد. دشوارتر اينكه، خروج او از غفلت كار آساني نيست و چون غافل است درد خود را نمي داند تا به درمان آن روي آورد. حتي اگر غفلت او را رها كند، توان او در ساختن حال و آينده اندك شده و نمي تواند به راحتي با گذشته خود وداع نمايد.
اين دشواري را هم عقل گواهي مي دهد و هم تجارب مربيان اخلاق و هاديان طريق رستگاري آن را تأييد مي كند. روايات نيز به ما اطمينان مي دهند كه دوره نوجواني و جواني بهترين سالهاي خودسازي است.
گواهي عقل به دشوار بودن خودسازي پس از دوره جواني و سهل بودن آن در دوره نوجواني و جواني، از آن روست كه خودسازي متوقف بر شناخت، ايمان و عمل است. و آموختن در سنين پايين آسانتر است. همچنين ايمان در قلب سالم وارد مي شود و قلب نوجوان سالم تر و آماده تر است. عمل نيز نيازمند تكرار و تمرين براي پيدايش عادات صحيح است و يافتن مهارت عملي در دوران بعد از جواني، به آساني تحصيل نمي شود.
تجارب مربيان اخلاق و مهذّبان نفوس را از زبان نفس مهذّب و روح قدسي امام خميني ـ قدس سرّه ـ مي شنويم:
شما تا جوان هستيد مي توانيد كاري انجام دهيد، تا نيرو و اراده جواني داريد مي توانيد هواهاي نفساني، مشتهيات دنيايي و خواسته هاي حيواني را از خود دور سازيد؛ ولي اگر در جواني به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد ديگر در پيري كار از كار گذشته است. تا جوانيد كاري كنيد. نگذاريد پير و فرسوده شويد. قلب جوان لطيف و ملكوتي است و انگيزه هاي فساد در آن ضعيف مي باشد؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قوي تر و محكم تر مي گردد تا جايي كه كندن آن از دل ممكن نيست.[5]
از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نقل شده است:
مَنْ تَعَلَّمَ في شَبابِهِ كان بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ في الْحَجَرِ وَ مَنْ تَعَلَّمَ وَ هُوَ كَبيرٌ كانَ بِمَنْزِلَةِ الكِتابِ علي وَجْهِ الْماءِ؛[6]
كسي كه در جواني بياموزد )علم او( همچون نقش زده بر سنگ )ماندگار( است و كسي كه در حالي كه پير است بياموزد )علم او( همچون نوشته بر آب است.
اين روايت بيان مي كند كه كسب معارف در جواني آسانتر و ماندگارتر است. از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ روايت شده است:
اوصيكم بالشبان خيراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثني بشيراً و نذيراً فحالفني الشبان و خالفني الشيوخ. ثم قرأ: «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»؛
شما را به نيكي درباره جوانان سفارش مي كنم، زيرا آنان قلب نرمتري دارند. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را نويد و انذار دهم پس جوانان با من پيمان بستند، ولي پيران با من مخالفت كردند. سپس اين آيه را قرائت فرمود: زمان طولاني بر آنها گذشت و دلهايشان سخت گرديد.
اين روايت به نرمي دل جوانان تأكيد مي كند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذيرش ايمان سهل تر است. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت شده است:
مَنْ قَرَأَ الْقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤْمِنٌ اِخْتَلَطَ الْقُرآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمهِ؛[7]
كسي كه قرآن را در جواني قرائت كند، قرآن با گوشت و خون او آميخته مي شود.
اين تأثير ناشي از آمادگي روحي و صفاي دل جوان است.
اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ خطاب به فرزند خود مي فرمايند:
و انما قلب الحدث كالارض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته. فبادرتك بالادب قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لُبُّك؛
و دل جوان همچون زمين ناكشته است، هرچه در آن كشت كنند بپذيرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پيش از آنكه دلت سخت شود و خردت سرگرم چيزهاي ديگر شود.[8]
امام علي ـ عليه السّلام ـ در اين نامه پذيرندگي و صفاي دل جوان و آمادگي عقل او را مورد توجه قرار داده و اقدام به تربيت را در اين سنين مؤثرتر دانسته است.


[+] نوشته شده توسط رسول در 10:28 | |







پیشینه تقو یم

تشخیص نام سالهاسابقاً به تبعیّت از تقویم ترکان ایغوری که برای هر سال نامی نهاده بودند. در ایران نیز سالها را به نامهای مزبور می شناختند و در تقویم ها نیز ثبت می کردند و بدین ترتیب برای یک دوره دوازده ساله نام گذاری شده بود و اسامی مزبور بدین قرار بوده است:
موش– گاو- پلنگ– خرگوش– نهنگ – مار– اسب– گوسفند– میمون– مرغ- سگ– خوک– و این همان نامهائی است و امّا برای تشخیص اینکه هر سالی بر اساس این تقسیم بندی با کدام یک از نام این حیوانات مطابق است ساده ترین روش این است که از سال خورشیدی هجری عدد 6 را کم و سپس باقیماندۀ آن را بر عدد 12 تقسیم نمائیم و عدد باقیمانده که حتماً از عدد 12 کمتر است از نام موش بشمریم نام سال مطلوب بدست می آید.
مثال: می خواهیم بدانیم سال 1382 با کدامیک از نام حیوانات مطابقت می کند. نخست از سال 1382 عدد 6 را کم می کنیم سپس باقیمانده را بر عدد 12 تقسیم می کنیم باقیماندۀ آن تقسیم 8 است و هشتمین نام از سلسله متوالی اسامی حیوانات گوسفند می باشد پس سال 1382 سال گوسفند است.

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رسول در 16:8 | |







کلام مردان حق

به گزارش خبرگزاري فارس ، حاج حسين خرازي به سال 1336 در محله «كوي كلم» اصفهان ديده به جهان گشود. وي متعلق به نسلي بود كه به هنگام انجام خدمت نظام وطيفه ، براي سركوب شورشيان «ظفار» به كشور «عمان» اعزام شد و در سال 1357 نيز به فرمان حضرت امام خميني از پادگان محل خدمت خود گريخت و به جمع مردم انقلابي پيوست. حسين خرازي از بود تشكيل سپاه پاسداران ، لباس سبز پاسداري انقلاب را برتن كرد و از بلواي ضدانقلاب تا زمان شهادتش را در خطوط مقدم نبرد با دشمنان انقلاب اسلامي بسر برد. خرازي گرچه در هنگام شهادتش (در هشتم اسفند1365 ) رداي فرماندهي لشكر 14 امام حسين را بر دوش داشت اما به عنوان بسيجي ترين سردار دفاع مقدس شناخته مي شد كه كرامات درخشاني هم به او نسبت داده مي شود.
از شهيد حسين خرازي دو وصيت نامه برجاي مانده است. آن چه خواهيد خواند متن كامل دو وصيت نامه اين بزرگوار است .

متن كامل اولين وصيت نامه حاج حسين خرازي:

بسم الله الرحمن الرحيم
من عبدالعاصي حسين خرازي، اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و اشهد ان عليا و اولاده المعصومين حجج الله.
گواهي مي دهم كه ائمه معصومين گفتارشان بر ما حجت و امتثال امر و اطاعتشان واجب ، محبتشان به حكم حق لازم و پيروي آنها موجب نجات و مخالفتشان موجب عذاب و آنها امامان و شفعيان روز جزا هستند.
انا الله و انا اليه راجعون. اين جانب خود را لايق وصيت نمي‌دانم ولي بنابراين كه وصيت بعد از رفتن هركس راهنماي راه او و بيانگر هدف اوست من هم بر حكم وظيفه چند كلمه مي نويسم.
شخصي هستم معتقد به انقلاب اسلامي ايران و رهبري و ولايت حضرت امام خميني روحي له الفداه ، در عصر غيبت امام زمان (عج). از مردم مي خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه باشند. راه شهداي ما راه حق است، اول مي‌خواهم كه آنها مرا بخشيده و شفاعت مرا در روز جزا كنند و از خدا مي‌خواهم كه ادامه دهنده راه آنها باشيم. آنهايي كه با بودنشان و زندگيشان به ما درس ايثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما مي آموختند.
از خانواده شهدا اسرا، مفقودين مي‌خواهم كه صبر پيشه كنند چرا كه دنيا فاني است و ما معتقد به معاد هستيم و انشاء‌الله انتقام اين مظلومين را با مظلوم كربلا يكجا خواهيم گرفت.
از خانواده معلولين و مجروحين مي خواهم كه با اين عزيزان كه براي اسلام رفتند و چنين شدند با صبر و حوصله و خوش اخلاقي برخورد كنند چرا كه اين عزيزان به خاطر بيماري و اينكه اكنون دستشان از انجام وظايفشان كوتاه شد احتياج به مراقبت ومحبت بيشتري دارند. انشاءالله خداوند به شما اجر و صبر عنايت فرمايد. ديگر اينكه فرزندان شهدا را فراموش نكنيد آنها پدرانشان را به خاطر اسلام از دست داده‌اند. در اسلام در مورد يتيمان سفارش زيادي شده است به خصوص يتيمي كه فرزند شهيد باشد ناگفته نماند كه درست است كه در مقابل هركدام از اينها به شما اجري داده مي شود ولي فراموش نكنيم كه اينها همه به عنوان يك وظيفه است براي ما كه مسلمانيم.
از تمام اقشار ملت، اعم از كسبه، اطبا مهندسين، علما و سپاهيان به عنوان يك فرد از اجتماع كه حق بر گردنش هست تشكر مي‌كنم و عرض مي‌دارم كه هركدام از شما ممكن است در كار خودكمبودهايي حس كنيد و مشكلاتي براي شما باشد. اين جانب خواهشمند است كه موقعيت اسلام و انقلاب و كشور را در نظر گرفته صبر بيشتري كنيد و توجه داشته باشيد كه در مشكلات است كه انسانها آزمايش مي‌شوند.
كاري نكنيد كه خدا نياورد آن روزي را كه شما در مقابل شهدا و خانواده محترمشان جوابي نداشته باشيد كه بدهيد ديگر از مسئولين محترم و مردم حزب الله مي‌خواهم كه در مقابل آن افرادي كه نتوانستند از طريق عقيده مردم را از انقلاب دور و منحرف كنند و الان در كشور دست به مبارزه ديگري از طريق اشاعه فساد و فحشاء و بي حجابي و... زدند در مقابل اينها ايستادگي كنند و با جديت هرچه تمامتر جلو اين فسادها را بگيريد.
و توصيه‌ام به مردم حزب الله و شهيدپرور اصفهان ، شهري كه در جبهه‌هاي نبرد با دشمن و اقتصاد و ديگر امور خير و صالح پش قدم و حضور فعال و چشمگير داشته است مي خواهم كه همچنان انقلابي و دوست داشتني بمانند و قدر امام جمعه و نماينده ارزشمند حضرت امام حضرت آيت الله طاهري را بدانند كه مي‌دانند.
و اما پدر و مادر عزيزم، اميدوارم كه مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد چرا كه شما با زحمت زياد ما را بزرگ كرديد. با رنج زياد وسايل راحتي و تحصيل ما را فراهم كرديد. شما كسي هستيد كه در عظمت شما در قرآن خداوند فرمودند «و بالوالدين احسانا» يعني به پدر و مادرتان نيكي كنيد و يا آمده «و لا تقولو لهما اف...» به آنها اف نگوييد با آنها روي ترش نكيد حال اگر من در انجام وظايفم در مورد شما كوتاهي كردم شما ببخشيد چرا كه من فرزند شما و شما بزرگتريد و مادرم شما براي من خيلي زحمت كشيديد. در حديث داريم كه «الجنة تحت اقدام الامهات» بهشت زير پاي مادران است. به خصوص شما مادري كه درتمام احوال و اوقات مراقب اعمال و رفتار ما بوديد.... مادر، حسينت را حلال كن و از تمام دوستان و آشنايان و اقوام براي من حلاليت بطلب.
اللهم اجعلنا من التوابين، اللهم جعلنا من الشاكرين، اللهم اجعلنا من المتقين، اللهم اجعلنا من المؤمنين ، اللهم اجعلنا من الشهداء و احشر نامع الحسين و اصحاب الحسين، الحمدالله رب العالمين، اللهم عجل في فرج مولانا صاحب الزمان.
حسين خرازي
17/11/64
*بسمه تعالي
[....] در ضمن اين حقير سر تا پا تقصير نماز و روزه (140 روز) صد و چهل روز بدهكارم. مقدار قابل توجهي مثلا ده يا 15هزار تومان پول رد مظالم بدهيد. احيانا در مقابل كم كاريها و يا استفاده بي جا از وسايل بيت‌المال سپاه لازم است. از همگي التماس دعا دارم.
م

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رسول در 15:25 | |







تاریخی

وصیت نامه داریوش كبیر
 

اكنون كه من از این دنیا می روم تو دوازده كرور دریك ز

اینك كه من از دنیا می روم، بیست و پنج كشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این كشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن كشورها دارای احترام هستند و مردم آن كشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این كشورها كوشا باشد و راه نگهداری این كشورها این است كه در امور داخلی آن ها مداخله نكند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .  

ر در خزانه داری و این زر یكی از اركان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلكه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این كه از آن بكاهی، من نمی گویم كه در مواقع ضروری از آن برداشت نكن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است كه هنگام ضرورت از آن برداشت كنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط رسول در 10:59 | |







بزرگان شعر وادب فارسى


[+] نوشته شده توسط رسول در 8:4 | |







انسان حقیر از دید دکتر شریعتی!!

واقعا:...

چه حقیرند مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارند،نه اراده ی دوست نداشتن

نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن

با این حال مدام شعر عاشقانه می خوانند.

((دکتر شریعتی))

 


[+] نوشته شده توسط رسول در 10:38 | |







داستان


یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :

آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم .

 


[+] نوشته شده توسط رسول در 17:43 | |







داستان

یکی از عرفا روزی از یکی از اغنیا پرسید:دنیا را دوست داری؟گفت:بسیار.پرسید:برای بدست آوردن آن کوشش می کنی؟ گفت :بلی .سپس عارف گفت:در اثر کوشش،آن چه می خواهی بدست آوری؟
گفت:متاسفانه تاکنون به دست نیاورده ام.عارف گفت:این دنیایی که تاکنون با همه ی کوشش هایت آن را به دست نیاورده ای،پس چطور آخرتی که هرگز طلب نکرده و در راه وصول به آن نکوشیده ای به دست خواهی آورد؟
دنیا طلبیدیم ،به جایی نرسیدسیم یارب چه شود آخرت ناطلبیده


[+] نوشته شده توسط رسول در 17:39 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد